به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، آیتالله علوی بروجردی در دیدار جمعی از دانشجویان نخبه دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه به تشریح راز ماندگاری شیعه در تاریخ پرداخته و توجه به نخبگان و استعدادهای درخشان علمی را ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته است؛ متن بیانات این استاد حوزه در ذیل تقدیم خوانندگان می شود.
بسم الله الرحمن الرحيم
برای من توفیقی است که چهرههای نورانی و مصمم شما عزیزان را زیارت کنم. من بسیار خوشبختم از اینکه شما عزیزان از نخبههای علمی و اجتماعی و سیاسی هستید. حرکت شیعه و بقای شیعه از روز اول مرهون نخبهها بوده است. تأثیرگذاری این نخبهها در مجموعههای هیئتهای اجتماعی شیعه درخور توجه است.
*شیعه نفْس اسلام است
دستهایی از ابتدا بهدنبال این بود که اساس اسلام را دگرگون كند؛ در واقع هدف آنهایی که بعد از پیغمبر اكرم صلياللهعليهوآله توطئه کردند، این بود كه ارزشهای اسلامي را کمرنگ کنند و ارزشهای جاهلیت همچنان محفوظ بماند و عملاً هم همین را نشان دادند و ما امروز دنبالهي این تفکر را میبینیم؛ مسئله وهابیت را به محمدبنعبدالوهاب یا ابنتیمیه منتسب میکنیم اما ریشهاش اسبق از اینهاست؛ امروز هم ما با داعش مواجهایم و خودمان قربانی هستیم؛ در مقابل، تفکر شیعه که همان تفکر اهلبیت علیهمالسلام بوده است، اسلام اصیل است؛ یعنی همان چیزی است که پیغمبر اكرم صلياللهعليهوآله آورده است و جدا از آن نیست. شیعه نفْس اسلام است؛ یعنی همان چیزی است که پیغمبر اكرم صلياللهعليهوآله آورده و روی آن تکیه کرده است. فریادهای فاطمه زهراسلاماللهعلیها در مسجدالنبي صلياللهعليهوآله و حرکت علیبنابیطالب علیهالسلام و همه اهلبیتعلیهمالسلام در همین مسیر بوده است و این حرکت، همان اسلام اصیل است. لذا این حرکت با وجود همه مخالفتها تا به امروز ادامه داشته و دارد و شیعیان با وجود قتل عامها دوام آوردهاند.
*رمز ماندگاری شیعه چیست؟
فریقین در فضیلت علیابنابیطالب علیهالسلام حرفی ندارند و همه معتقدند که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» و حتي علماي عامه بیشتر از ما این را نقل میکنند و آنها بعد از «افضل من عبادة الثقلین»، عبارت «الی یوم القیامة» را هم نقل ميكنند؛ ارزش ضربت اميرالمومنين على(علیهالسلام) در جنگ خندق و این فداكارى بالاتر از عبادت تمام جنّ و انس است و عبادت تمام جن و انس تا روز قیامت حتی شامل عبادت انبیاء و اولیاء هم میشود. آنوقت همين اميرالمومنين علی علیهالسلام را شصتهفتاد سال بالای منبرها به طور رسمی لعن کردند یعنی مردم را به تبری از اوخواندند؛ چرا؟ برای اینکه فکر او را بکوبند. چون فکر او اسلام اصیل است؛ علیبنابیطالب علیهالسلام از اسلام اصیل چه میگفت؟ پس خود اسلام اصیل است که برای آنها مشکل ایجاد میکرد و میکند؛ بنیامیه و بنیعباس در این مسیر حرکت کردند و نابود شدند، اما شیعه مانده است. زمانی بود که نام بردن علیبنابيطالب علیهالسلام جرم بود؛ هرکس نام علی داشت میکشتند؛ قوم و خویشی با علیبنابیطالب علیهالسلام جرم بود؛ در آن زمان هارونالرشید حتی سادات را در جرز دیوار میگذاشت، با اینکه آنها عباسی و قوم و خویش پیامبر اکرم صلياللهعليهوآله و فرزندان ایشان بودند.
با همه اين دشمنيها و مخالفتها و كشتوكشتارها و اختناقها اما شیعه مانده است. چرا؟ ما امروز نهتنها از آن قتل عامها رهایی و از کوبیدنها رهایی پیدا کردهایم، بلکه الان در دنیا کشورهایی داریم که يا اکثریتش شیعه است يا شيعه در آنها اقليتي قابل توجه دارد؛ هند اصلاً کشور اسلامی نیست اما در آن بیشتر از جمعیت ایران شیعه وجود دارد و یکسوم جمعیت پاکستان شیعه است؛ شیعه باقي ماند و با وجود همه فشارها از بین نرفت. چرا؟ علتش این بود که در بین ما نخبههایی بودند که تعالیم اهل بيت عليهمالسلام را كه همان اسلام اصيل است، اخذ و به ديگران عرضه میکردند تا این تعالیم مهجور نماند.
در قرون وسطا، کشیشها با علم مبارزه میکردند. دادگاههای تفتیش عقایدی که درست شد، اصلاً برای این بود که دانشمندان را بکوبند. ماجرای گالیله معروف است، اما فقط گالیله نبوده صدها و هزارها دانشمند زیر شکنجه کشته و سوزانده شدند. کشیشهابا علم مخالف بودند. حتی من یادم هست اولین بار که در شوروی انسانی را به فضا فرستادند، یک کشیش اروپایی خودکشی کرده بود که اینها دارند در کار خدا دست میبرند! اصلاً تفکر در کلیسا این بود که این حقایق علمی و تحقیق علمی دخالت در کار خداست و شما حق ندارید این کار را بکنید! لذا دانشمندان دیدند در آنجا برای زندگی و گذرانشان نمیتوانند با کلیسا کنار بیایند، مذهب را کنار گذاشتند و خودشان را از مذهب جدا کردند. مستقل که شدند شروع به کار کردند و پیش رفتند، متأسفانه در ایران خودمان آن زمان مصادف است با سلاطینی که اصلاً فکر دانشگاهي و تکامل نداشتند. هرچه غربیها رشد کردند، ما عقب رفتیم. کار به جایی رسید که امروز هم تازه بعد از انقلاب ميخواهيم این هویت را احیا کنیم؛ البته میتوانیم و از عهدهمان برمیآید. با وجود این، الان هم مصرفکننده تکنولوژی و نظریات علمی آنها هستیم. یعنی اگر آنها به ما تکنولوژی ندهند، همه کارخانههای ما به مشکل بر می خورد. الان ما کارخانه داریم، قطعهسازی داریم، ماشین هم میسازیم؛ اما اگر تکنولوژی را به ما ندهند، قطعهسازی و ماشینسازیمان لنگ میماند. ما محتاج و مصرفکننده تکنولوژی آنها شدهایم، حتی در علوم انسانی مصرفکننده نظریات هستیم. البته من مخالفم که بهکلّ نظریات آنها را کنار بگذاریم یا خودمان تولیدکننده باشیم. علم چیزی نیست که الان بنشینیم و درستش بکنیم و بنویسیم. ما باید بیاییم نظریات آنها را نقد کنیم و نظریات تازه عرضه کنیم، آن هم عرضه نه فقط برای خودمان بلکه نظریاتی باشند که در سطح بینالمللی مطلوب واقع بشود و مطرح بشود. در واقع علوم انسانی به ما برمیگردد. مگر فلسفه از علوم انسانی نیست؟ مگر سالها دست ما نبود؟ فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، حکمت متعالیه ملاصدرا همه از آنِ ما بوده است. حتی هانری کوربن، برای درک محضر مرحوم سید ابوالحسن رفیعی و علامه طباطبایی به ایران میآمد. ما در علوم انسانی حرف داشتیم و داریم، اما باید در بین ما تحقیق و تفکر جا بیفتد. واقعا تحقیق و تفکر در بین ما جایی ندارد. باید به این مسئله توجه داشته باشید. الان در اروپا کارخانهها موفقاند. اینها جدای از مخارج سالیانه، ده تا پانزده درصد از درآمد سالیانه را صرف تحقیق میکنند. تحقیق درباره چه؟ تحقیق درباره اینکه ما مثلا میخواهیم ماشین بسازیم چه کنیم که سال آینده این ماشینهای مدل جدید این تجهیزات را اضافه داشته باشند، راحتی بیشتر داشته باشند و بعد چه کنیم که قیمت پایین بیاید. درنتیجه سال به سال کیفیت محصولتشان افزایش مییابد.
*بیتوجهی به تحقیق و پژوهش در ایران
ما سنمان اقتضا میکند و دورانهایی را دیدهایم. آلمان کشوری است که در جنگ دوم جهانی با خاک یکسان شد. یک آدم پیدا شد به نام پروفسور ارهارد كه در سن هفتاد سالگي صدر اعظم شد. در عرض دوازده سال آلمان را متحول کرد. آلمان شکستخورده ورشکستشده چیزی شد که به آمریکا پول قرض میداد! یعنی نهتنها ساخته شد، بلکه پول قرض میداد. این صدر اعظم یک آدم اقتصاددان هم بود. مشکل ما اینجاست که آنطور که باید و شاید به تحقیق و فناوری علم توجه نمیکنیم. ما نمیخواهیم بگوییم استعداد ایرانی برتر است. اما تحقیقات میگوید جزء با استعدادترین هستیم. اما در عین حال، نسبت به اروپاییها چه کمتر داریم که دانشگاههای ما مثل دانشگاههای آنها افراد را تربیت نمیکنند؟ چرا دانشگاههای ما اهل فکر نمیسازند؟
*توقف نخبهپروری در دانشگاههای ایران
این قضایا دیگر افسانه شده است اما واقعیت دارد. ماجرای ادیسون را شنیدهاید. او را از مدرسه بیرون کردند. یک روز خودش آمد و کاغذی به مادرش داد که روی این کاغذ نوشته بود که «این بچه کودن است. ما از فردا به مدرسه راهش نمیدهیم.» خودش خواندن بلد نبود. مادرش کاغذ را گرفت و خواند و گفت عیب ندارد. ادیسون پرسید چی نوشتهاند؟ مادرش گفت نوشتهاند «نبوغ بچه شما بیش از اندازه است. مدرسه ما قابل نیست که او در اینجا درس بخواند. خودتان باید به او درس بدهید.» مادرش به او درس داد و رشد کرد و ادیسون شد. آخر عمرش این کاغذ را پیدا کرد و خودش اعتراف کرد همان کودنی است که به همت مادرش ادیسون شد. پرورش استعداد این است. اگر از یک کودن میشود چنین فردی ساخت، در طول این سالها دانشگاهایمان چه میکردند و چه میکنند؟ نمیخواهم کلاً همه چیز را نفی بکنم، اما نخبههایی درپزشکی داریم که متأسفانه اینجا درس میخوانند و حاصلش را برای دیگران میبرند. الان در دنیا پزشکان ما که مهاجرت کردهاند، در صدر هستند.
*بهرهبرداری غرب از نخبههای ایرانی
من سفری به مکه داشتم. یکی از دوستان که در آمریکا بود از آنجا کاروان به مکه آورد. من در آنجا با آن کاروان همراه شدم. دیدم سیوهفتهشت نفری که در آن کاروان هستند، در ناسا کار میکنند! ایرانیاند، اما متدین بودندکه به مکه آمده بودند. اینها به واسطه منع آمریکا حق آمدن به ایران نداشتند. این افراد در آنجا کار میکنند. اما چرا اینها را نمیتوانیم در ایران نگه داریم؟ من از آنها سؤال کردم. بعضیهایشان گفتند آن ابزار کاری که برای ما آنجا فراهم است، اگر در ایران فراهم باشد، براي بازگشت تردیدی نمیکنیم. چرا این ابزار کار را ما نمیتوانیم فراهم کنیم؟ ما باید قدری عمقی فکر کنیم. نخبههای ما هستند که تفکر شیعه را حفظ میکنند. فقط با داد و فریاد یا شعار یا ترویج یا تبلیغ ولو از تلویزیون باشد، این برای حفظ تفکر شیعه کافی نیست.
زمانی که شاه در رأس بود. آقای شیخ عباسعلی اسلامی که از واعظ تهران بود در مسجدی در تهران منبر میرفت و خطاب به شاه میگفت: یک ساعت رادیو ایران را در اختیار ما قرار دهید ببینید چه میکنیم! خوب خدا عنایت کرد و مرجع تقلیدی از قم بلند شد و انقلاب کرد، انقلابی که انصافاً در تمام تاریخ بینظیر است که یک روحانی از قم بلند بشود و قدرتهای مطرح آن دوران را بلرزاند. ما شاهد بودیم آمریکا و شوروي واقعاً لرزیدند، این هنر است. الان این فرصت برای ما پیش آمده است. در زمینههای بسیاری رشد کردهایم. چرا در همه زمینهها رشد نداریم؟ چرا محتاج تکنولوژی دیگران هستیم؟ ما شیعه هستیم. با وجود اینکه مراجع تقلید ما فتوا میدهند آن رشته و تکنولوژی که مسلمانان احتیاج دارند و دست بیگانه است، بر جوانان مسلمان واجب عینی است ـ مثل نماز واجب ـ این تکنولوژی را فرابگیرند و مسلمانها را از این تکنولوژی مستغنی بکنند. اگر تعداد زیاد شد، آن وقت واجب کفایی میشود، وگرنه ابتدا واجب عینی است. پیغمبر اكرم صلياللهعليهوآله میگوید: «اطلب العلم ولو بالصین». در چین فقه و اصول نبود که آن زمان پیغمبر اكرم صلياللهعليهوآله به مسلمانها بگوید به آنجا بروید، در چین صنعت بود. میفرماید دنبال علم حتی به چین هم شده بروید. این تشویقها را نه مسیحیت و نه یهودیت دارد، بودا هم ندارد؛ اما ما داریم. «طلب علم فریضة علی کل مسلمٍ و مسلمة» در بعضی روایات مسلمة داریم حتی اگر مسلمة هم نباشد، مسلم اسم جنس است و فقط مرد را شامل نمیشود. مرد و زن باید در طلب علم باشند.
بههرحال ما یک سری کوتاهیها و قدری بیفکریها داريم. ما نیاز به تعمیق فکر داریم و باید از روی تحقیق کار کنیم. امروز انقلاب و نظام ما اگر میخواهد بماند، روی فکر و اساس میماند نه روی ظاهر. ما باید ریشهای وارد بشویم و ریشهای کار کنیم. ما هنوز در مسائل اقتصادی و در مسائل بانکی کاستی داریم. تحریمهای آمریکا بر ما فشار میآورد. گوشت الان مسئله روز است. با واردات با ارز 4200 تومان موافقت میشود، اما علوفه دامی با ارز 12000 تومان موافقت میشود. در حالی که باید برعکس باشد. اگر میخواهید واردات داشته باشیم، چرا گوشت بیکیفیت خارجی وارد میکنیم؟ باید سرمایه بگذاریم و گوسفندان مولد را ازکشورهای دیگر وارد کنیم.
اقتصاد، علم است. این اقتصاد را باید فرا گرفت. این فرمولها را باید رعایت کرد. ایران کشور غنی و دارای خصوصیاتی است. ما باید با تدبیر و تعقول کار وتصرف کنیم. باید افراد بصیر و کاردان بر سر کار بیایند. در آلمان یک لودویگ ارهارد بلند میشود و کشورش را متحول میکند. چرا کارگر آلمان با کارگر ما تفاوت دارد؟ کره جنوبی چهل سال پیش چگونه بود؟ آن زمان اتومبیلسازی داشتیم، درحالیکه کره اصلاً اتومبیلسازی نداشت. اصلاً صنعت نداشت.
تفکر تشیع با علم و تحقیق گره خورده است. این را بدانید که ما با دیگران، حتی با اهل سنت متفاوت هستیم. باب اجتهاد و تفکر در شیعه باز است، در بین اهل سنت باز نیست. آنها مشکلاتی دارند. همان مشکلاتی که مسیحیان با کلیسای قرونوسطا داشتند، اهل سنت هم با مذهبشان دارند. در عصر ما این تفکر را کجا میتوانید القا بکنید که «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»؟ اولی الامر به چه معنا است؟ بنابر آیه شریفه شیعیان میگویند اطاعت خدا و اطاعت پیغمبر و اطاعت اولی الامر واجب است. یعنی اطاعت کسانی که مقام علم و عصمت (ائمهاطهار) دارند واجب است. اما اهل سنت میگویند اولی الامر میتواند هر آدمی باشد که حاکم بر شما است و اطاعت این فرد بر شما واجب است، حتی اگر با کودتا یا با زور یا با آدمکشی یا با قتل و غارت سر کار آمده باشد. لذا در نماز جمعههایشان به پادشاهان و ظالمانی که با زور و قدرت نظامی سر کار آمدند به عنوان اولی الامر دعا میکنند! اینها اولی الامر هستند! اصلاً اسلام از نظر اینها برای همین آمده است! در فرهنگ جاهلی اطاعت از پول و زور که واجب بود، فقط قرآن آمد که اطاعت اینها را طوری واجب کند که اگر کسی اطاعت نکند فردای قیامت عذاب جهنم هم داشته باشد! این تفکر را به جوان امروزی اگر عرضه کنید، میفهمد اشتباه است. آنوقت در مذهب شیعه اطاعت از هیچ کسی واجب نیست، جز اینکه عصمت داشته باشد. در شیعه حتی مرجع تقلید که رساله مينويسد نظرش فقط در احکام حجت است اما در موضوعات حجت نیست؛ مثلا در توضیح المسائل در شرایط ذبح گوسفند آمده است باید با آهن سر گوسفند را ببرند. آیا استیل آهن است یا آهن نیست؟ من حق ندارم فتوا بدهم شما باید معلوم کنید این ترکیبی که در استیل هست چیست؟
*دفاع از حقوق بشر در کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام
ما زمانی کتاب مدینه فاضله داشتیم که اصلاً در اروپا دموکراسی مطرح نبوده است. ما زمانی حقوق بشر را در دنیا داشتیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام حقوق بشر را در عهدنامه مالک اشتر دارد و در آن برای انسان حقوقی قائل است. ایشان به مالک میگویند افرادی که در مصر هستند: «اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق»؛ یعنی بهعنوان انسان باید برایشان حقوق و ارزش قائل بشوید. در کجای دنیا چنین جملهای داریم؟ 1400 سال پیش امام ما شیعیان چنین فرموده است. چرا ما از داشتههای خودمان بهره نمیبریم؟
عرض من در مجموع این است که شما عزیزان نخبه هستید، اهل فکر هستید، توان دارید و میتوانید در آینده برای حرکت علمی و فکری و اجتماعی در دنیا منشأ باشید. مگر امام که حرکت ایجاد کرد یک فرد ایرانی نبود؟ شما عزیزان هم از تمام ظرفیتتان استفاده کنید و بهره ببرید. ما در مدرسه یاد گرفتیم که فقط فرمولها را حفظ کنیم. اما طلبهها متن کتاب را که یاد میگیرند و استاد هم که درس میگوید، دنبال این هستند که به درس اشکال کنند و بگویند این حرف کتاب درست نیست يا آن حرفی که استاد زده درست است. شما هم این فرمول را بگیرید و بالا و پایینش کنید، نظر بدهید. اولین نظرات خیلی اساسی از آب در نمیآید، اما آرام آرام اساسی میشود. با عمق در تحقیق وارد بشوید. در هر رشتهای که تحصیل میکنید، در هر رشتهای که کار میکنید با عمق جانتان درگیرش شوید. میگویند آینشتاین وقتی میخوابید، در مغزش نظریه نسبیت را مرور میکرد. یعنی با تمام وجودش با علمش زندگی میکرد. اگر چنین باشیم، ما نهتنها جامعه خودمان را میسازیم، بلکه در دنیا هم منشأ حرکت خواهیم بود. خدا با کسی قوموخویشی ندارد. در جنگ بدر مسلمانان پیروز شدند و در جنگ احد شکست خوردند، با اینکه پیغمبر اكرم صلياللهعليهوآله هم بود. شما قواعد را باید رعایت کنید، و الّا زمین میخورید؛ باید طبق ضوابط عمل کنید. ضوابط را اول باید به دست آورد و بعد بر طبقش عمل کرد.
ما چشم امیدمان به شماست. شما مایه روشنی چشم ما هستید. امیدوارم خدا یاریتان کند. در آینده به یاری شما عزیزان نیاز داریم. به این معانی که شما در شهرستان هستید و دیگران در تهران، توجه نکنید. در حوزه علمیه افرادی از روستاي دور افتاده اصفهان مرجع تقلیدی مثل آیتالله آسید ابوالحسن اصفهانی درست میشود. از هرات افغانستان آیتالله آخوند خراسانی برای ما درمیآید. از بروجرد، آیتالله بروجردی رضواناللهعلیه معرفی میشود. اصلاً ما در شیعه دیوار نداریم، مرز نداریم، مرزها را جغرافیايیها برای ما کشیدند. ما یکی هستیم. فکر است که انسان را به هم نزدیک میکند. در کنار هم ما امیدوار هستیم که شما حامل این لوا باشید. در روایات ائمه طاهرین علیهمالسلام از شیعیان میخواستند و آنان را تشویق میکردند به علم آموزی و رشد علمی و میفرمودند: ما دوست نداریم کسی از شما شیعیان را ببینیم الا اینکه یا معلم باشد یا متعلم یعنی یا آموزگار باشد یا دانشآموز و نیز وقتی سوال کردند در شب احیا که شب قدر است، نماز و قرآن و احیا داشته باشید یا مذاکره علمی و تحقیق علمی بکنید. امام میفرماید تحقیق علمی در شب احیا بر نماز و روزه مقدم است.
چشم امیدمان به شماست و این توفیقی برای من بود که شما عزیزان را از نزدیک ببینم و باهم درد دل کنیم. اصلاً خود جمهوری اسلامی را تفکر شیعه و تفکر حضرت صدیقه کبری سلامالله علیها بنا کرده است. امیدوارم که انشاءلله در همه شئون موفق باشید و این پرچم را چه با نام جمهوری اسلامی و چه با نام تشیع به دوش بکشید و حفظ کنید، انشاءالله.
*پرسش: آیامرحوم آیتالله بروجردی رضواناللهعلیه با آنیشتاین در خصوص کشف علمی او در فیزیک کوانتوم مکاتباتی داشتهاند؟
این برای ما اثبات نشده است، چون ما هیچ نامهای از آنیشتاین پیدا نکردیم که خطاب به آقای بروجردی نوشته باشد. آن کتابی که میگویند او نوشته است البته مطالبی دارد، اما اصالتش برای ما ثابت نشده است. ما حتی افرادی را به لندن نزد دکتر مهدوی فرستادیم که چنین ادعایی کرده بود اما این نسخه دست ما نیفتاد که دست خطشناس بدهیم که خط آینشتاین هست یا نیست. میگویند او این نسخه را پنهان کرد. اینها حرف است . اما مطلبی هست که من خودم میدانم و در مصاحبه هم گفتهام. قبل از اینکه قم بیایم، چند صباحی دانشگاه رفتم. آنجا پرفسور حسابی که از شخصیتهای دانشمند ایران بود، برایم مطلبی نقل کرد. پرفسور حسابی به آیتالله بروجردی رضواناللهعلیه خیلی علاقه داشت و پای درسهای ایشان میآمد. ایشان برای من نقل کرد که آمده بودم نزد آیتالله بروجردی. آنوقت تازه آینشتاین نظریه نسبیت را مطرح کرده بود. این نظریه را برای آیتالله بروجردی گفتم. ایشان توضیح خواست و من دو ساعت برايشان تشریح کردم. آیتالله بروجردی گوش کردند و سپس گفتند که این نظریه نسبیت آینشتاین خیلی از مسائل ما را حل میکند، مثل معراج. سپس آیتالله بروجردی حرفهایی مطرح کردند و به من گفتند از قول من به آقای آینشتاین سلام برسانید و این تعبیر را کردند و به ایشان بگویید شما فیزیک را مقدمه نیل به متافیزیک قرار دادید. این تعبیر را پرفسورحسابی نقل میکرد. آقای حسابی ظاهراً با آینشتاین مرتبط بود و با آیتالله بروجردی رضواناللهعلیه هم رفیق بود. به اصطلاح این پیغام و پسغام بوده است اما اینطور دقیق که آینشتاین شیعه شده و دعای کمیل میخوانده است برای ما ثابت نیست.بعضیها به حساب اینکه شیعه چنین است، میگویند آینشتاین شیعه شده است! دقت کنید که هدف هرچه بزرگ باشد وسیله را توجیه نمیکند. ما حق نداریم به حساب اثبات حق خودمان خلاف بگوییم. اصلاً نیاز است که آقای آينشتاین شیعه بشود یا نشود؟ البته این مسائل فقط راجع به آیتالله بروجردی هم نیست، درباره مرحوم آيتالله سید ابوالحسن اصفهانی هم حرفهایی میزنند که برای ما به این کیفیت صادق نیست.
این تعالیم هم بار سنگینی بر دوش ائمه اطهار علیهمالسلام و اصحاب ایشان بوده است. ما از امامحسن علیهالسلام و امامحسین علیهالسلام روایت در احکام نداریم از امامسجاد علیهالسلام هم خیلی محدود روایت داریم؛ چون آن زمان جوّ بهگونهای بود که اصلاً برای سؤال از حکم سراغ ایشان نمیآمدند در زمان امامباقر علیهالسلام و امامصادق علیهالسلام جوّ عوض شد، بنیامیه قدرتش کم شد. به قول آن آقا که گفت در مسجد کوفه دیدم هفتادمنبر است و روی هر منبری یک نفر نشسته و میگوید «حدثنی جعفربنمحمد...». سفر امامرضا علیهالسلام ناخواسته بود و حضرت نمیخواستند به ایران سفر کنند و سفرشان به زور مأمون بود اما امامرضا علیهالسلام به ایران آمدند که ما اصلاً رواج شیعه در ایران را به این شکل مدیون امامرضا علیهالسلام هستیم؛ « إن الله ليؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر»؛ اما آنقدر این مسئله مهم است که ائمه بعد از امامرضا علیهالسلام را «ابنالرضا» مینامند و به امامجواد علیهالسلام «ابنالرضای اول»میگویند و حتی حضرت عسکری علیهالسلام را «ابنالرضای سوم» مینامند. چرا؟ چون امامرضا علیهالسلام یک سایه وجودی در این جهت انداخت و لذا ما برای اینکه این اساس و این تفکر محفوظ باشد، باید به خودمان برسیم؛ به این معنا که در سطح بینالمللی از جامعه جهانی دور و عقب نیفتیم و با آنها فاصله نداشته باشیم و این فقط در فقه و اصول و علوم اسلامی نیست، در همه علوم باید اینگونه باشیم. کما اینکه گذشتگان ما اینطور بودند.
*درسآموزی از نخبگان گذشته
ما گذشتگانی داشتیم مثل ابوعلی سینا. ابوعلی سینا فقط طبیب نیست، فقط فیلسوف نیست، ولی کتابهای طبیاش تا قرن هجدهم در دانشگاههای اروپایی تدریس میشده است. فلسفه مشاء که به اصطلاح بوعلی بنیان گذاشته است، هنوز در دانشگاههای دنیا مطرح است. امثال ملاصدرا را داشتهایم. دیگرانی را داشتهایم که در علوم روز دنیا دست داشتهاند. جابربنحیان را داشتهایم که امروز علم شیمی که میگویند برگرفته از کیمیاست و کیمیا و الکیمیا اسم کتاب جابربنحیان است که شاگرد امام جعفر صادق علیهالسلام بوده است. حتی در مصر دیدم که کتابش را چاپ کردهاند. آنجا در اول کتاب هست که «حدثنی سیدی و مولای جعفربنمحمد صادق...». محمد زکریای رازی را داشتهایم. قبل از رنسانس در اروپا، شرق مرکز علمی بوده است و مرکز علمی غرب اصلاً موضوعیتی نداشت. در همین کشورهای اروپایی مثلاً در کشور سوئیس تا شصتهفتاد سال پیش زنها حق رأی نداشتند، حق مالکیت نداشتند. زن که ازدواج میکرد، تمام اموالش به شوهرش منتقل می شد.حقوق بشرشان اینگونه بوده است. آن زمان ما موضوعیتی داشتیم و این موضوعیت در حدی بود که برای استفاده علمی به دانشگاههای شرق میآمدند. در آن زمان نظامیه بغداد و ایران بوده است. محور و نظریهپرداز ما بودیم.
از رنسانس به بعد، این ورق برگشته است. در اروپا جنگهای صلیبی واقع شد. در جنگهای صلیبی هدف هرچه بود، برای منافع خودشان یا از روی تعصب مذهبی با این عنوان که باید مسلمانها را از بین ببریم و قدس را بگیریم، حمله کردند. در همان حمله هم اگر تاریخ جنگهای صلیبی را ببینید، اصلاً باروت و انفجار را از ما یاد گرفتند. ما این ادوات جنگ را داشتیم و آنها نداشتند و تصور میکردند ما قوای شیطانی داریم.
۳۱۳/۳۲